روابط ایران و آلمان
روابط ایران و آلمان به مجموعه روابط سیاسی، اقتصادی، اقتصادی و فرهنگی گفته میشود که به طور رسمی از سال ۱۸۷۳ میلادی و در پی سفر اول ناصرالدینشاه به آلمان در خلال سفر اولش به اروپا شروع شد. در بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۷ که موجودیت ملی ایران از سوی انگلیس و روسیه به مخاطره افتاده بود، از نظر سیاستمداران ایرانی، آلمان کشوری بود که میتوانست به عنوان حکومتی که دیدگاهی استعماری نسبت به ایران نداشت، با ورود به صحنه ایران به عنوان قدرت ثالثی خود را مطرح کند و از از ایران در برابر روسیه تزاری و بریتانیا حمایت نماید. از اینرو در غیاب حضور پر قدرت دولتها دیگر (فرانسه،آمریکا و اتریش) آلمانیها تنها امید مردم و حاکمان ایران بودند و اشتیاق برای برقراری روابط سیاسی و اقتصادی با آن کشور زیاد بود. آلمانیها نیز بر این باور بودند که اجرای یک سیاست فعالانه در خاورمیانه، منافع آنان را بخصوص در بخش اقتصادی تامین میکند. از اینرو با درخواست ایران همراهی کردند. دهه ۱۹۱۰ میلادی بود که ایرانیان متوجه شدند بیش از آنکه میبایست روی آلمان حساب باز کرده بودند و آلمان بنابر مصالح خودش گاه با دشمنان ایران از جمله روسیه توافقات مهمی انجام میدهد.
روابط جمهوری اسلامی ایران با آلمان بعد از انقلاب اسلامی ایران دارای نوسانهای شدیدی بوده و به طور کلی میتوان گفت در وضعیت بدی قرار داشته است. تفاوت در دیدگاههای سیاسی طرفین عمده دلایل این تیرگی روابط بوده است. مسئله روند صلح خاورمیانه و بحث انرژی هستهای ایران از مباحث تنشزا به حساب میآید. البته موضوعاتی همچون ترور میکونوس، کتاب آیات شیطانی و کمکهای آلمان به عراق در جنگ ایران و عراق نیز از موضوعاتی است که همچنان مورد نزاع طرفین است. مناسبات در این دوره هیچگاه خوب نبوده اما دوطرف بنا به دلایل خود تمایل داشتند مناسبات هیچگاه به طور کامل قطع نشود. به عبارت دیگر، آلمان حکومت جمهوری اسلامی ایران را نمیپسندد. ولی بازار مصرف و موقعیت ژئوپولتیک ایران مانع از افزایش دشمنی آلمان از ایران شده است. قابل ذکر است که بعد از انقلاب دو کشور در مواقعی تصمیم به نزدیکی روابط دوجانبه گرفتند که هیچگدام راه به جایی نبرد.
هماکنون در حدود ۳۰ درصد از از توان صنعتی ایران بر پایه فناوری آلمان بنیان گرفته است.
گرد آورنده: امیر شیرویان